نخستين در ايران، نخستين در عالم اسلامي
مهران بهاري
سؤزوموز Sözümüz
http://sozumuz.blogspot.com/
تورك خاتون :Türkxatun
http://xatun.blogspot.com
سؤزوموز
به لحاظ تاريخي زنان ترك ايران در سطح كشور، در آزربايجان، جنوب و مركز ايران، خراسان... در مقايسه با زنان منسوب به ديگر ملتهاي ايراني همواره از موقعيت و حقوق اجتماعي برتري برخوردار بوده اند. در ميان علل اين الگوي جامعه شناسي ميتوان نزديكي جغرافيايي خلق ترك و مجاورت دنياي توركي به اروپا و عالم مسيحيت، منسوبيت تركهاي ايران به گروه ملل و اقوام توركي كه به طور سنتي برابري مرد و زن به مقياس وسيعي در فرهنگ ملي و سنتي شان موجود است، گرايش گسترده تركهاي ايران در تاريخ به باور و تفاسير هترودوكس اسلامي (جريانات غالي شيعي، علوي قزلباشي، ....) به جاي تفاسير اورتودوكس آن كه انديشه غالب در ميان قوم فارس بوده است، شرايط مساعد جغرافيايي و پيشرفته تر بودن مناسبات اقتصادي سرزمين هاي تورك نشين بويژه آزربايجان، حاكميت سياسي هزار ساله توركان در ايران و تشكيل دول بيشمار و در نتيجه آن پيدايش طبقه اشرافي و رشد وسيع قشر متوسط ترك در ايران و در نهايت سكولار و لائيك بودن دول و ملل توركي مجاور كشور را بر شمرد.
چادر، منشاء زردشتي-فارسي-ايراني دارد
در حاليكه در زبان تركي كلمات بسياري براي توصيف گيسوان و زلف بانوان وجود دارد، نزديك به تمام كلمات و تعبيرات مستعمل در باره تستر بانوان مانند چادر، مقنعه، حجاب، روسري، چارقد، .... در اين زبان داراي ريشه فارسي و يا عربي است. در زبان تركي دو كلمه متفاوت و جداي "چادرا" و "چادير" وجود دارد كه معادل هر دويشان در فارسي يك كلمه "چادر" است. "چادراÇadra " همان "چادر" (پوشش زنان) بيگانه با فرهنگ تركي است كه منشاء فارسي - ايراني - زردشتي داشته و بعدها در اثر همجواري و مراودت وارد فرهنگ تركي نيز شده است. و اما "چادير Çadır" به معني خانه پارچه اي طوائف كوچنده كلمه اي تركي است. مولفين فارس اين دو كلمه متفاوت را كه به فارسي هر دو به شكل يكسان "چادر" و در تركي به دو شكل متفاوت چاديرÇadır و چادراÇadra تلفظ و ثبت مي شوند در هم آميخته و در ريشه شناسي شان مرتكب اشتباه مي شوند. كلمه چادر به معني خرگاه و خانه پارچه اي طوائف كوچنده و كوچ نشينان ترك كلمه اي تركي-آلتائي و از ريشه مصدر چاتماقÇatmaq به معني محكم بستن است. (خرگهXərgə - خرگاه، به سياق يورتگهYurtgə ، چرگهÇərgə و جرگهCərgə نيز كلمه اي تركي است. كلمه خرXər همان كلمه مونقولي گرGer به معني چادر و يورت تركي است. فرم اوليه خرگه در تركي باستان به شكل كره گوKərəgü مي باشد). كلمه چادر كه در ديوان لغات الترك به شكل چاتيرÇatır ثبت گرديده، در تركي باستان و قديم داراي فرمهاي چادارÇadar ، چاشيرÇaşır ، چاچيرÇaçır ، چاتيرÇatır و... بوده و به شكل Sátor در زبان مجارى (از ريشه Csat)، ديگر زبانهاى اورال آلتائيك و به شكل Sahdur در زبان محتملا پروتوتورك سومرى وجود دارد. كلمه توركي چادر علاوه بر زبان فارسي در فرم چاچيرهÇaçire وارد زبان مونقولي و در فرم شاپييورŞapiyor وارد زبان روسي نيز شده است. اين كلمه در تركي معاصر به شكل چاديرÇadır تلفظ ميشود. وامواژه تركي چتر در زبان فارسى كه در تركي معاصر به شكل "Çətir" تلفظ مي گردد، اصطلاح نظامي چاتماÇatma (چاتمه در فارسي)، چاتماÇatma به معني آلونك (لهجه دره گز زبان تركي)، چاتيÇatı و چاتاقÇataq هر دو به معني طناب براي بستن بار و بنه و سقف بنا، چاتيمÇatım به معني معماري نيز از همين ريشه تركي چاتماقÇatmaq مشتق شده اند.
از طرف ديگر چادر به معني نوعي پوشش و حجاب زنان فارس و پارسي، منشاء فارسى - ايراني - زردشتى داشته از ريشه چادرك است. اين وامواژه فارسي در زبان تركي به شكل چاديراÇadıra تلفظ ميشود. معادل اين كلمه فارسي در زبان تركي بورونجه كBürüncək (در بعضي لهجه ها بورونجوكBürüncük ، بورومجه ك Bürümcǝk) از مصدر بورونمك Bürünmǝkبه معني در لفافه پيچيده شدن است. (در منابع تركي و آزربايجاني قديم فرق عمده اي بين سرپوش و كلاه زنان و مردان ديده نمي شود، با اينهمه در زبان تركي معاصر براي ناميدن سرپوشهاي سنتي زنان روستائي و ايلي و شهري كه در مناسبتهاي گوناگون پوشيده مي شوند، كلمات گوناگوني بكار ميروند. علاوه بر اين نامها، آنچه كه امروز به عنوان روسري اسلام سياسي و غيرسنتي شناخته شده است بورگوBürgü ناميده مي شود كه از همين مصدر بورمكBürmək است). به همه حال اطلاعات موجود و بررسيهاي تاريخي نشان مي دهند كه هم كلمه چادر به معني پوشش زنان و هم اين نوع خودپوشي و پنهان گشتن و يا شدن زنان از مردان و اجتماع، بيگانه با زبان و فرهنگ تركى و حتي اسلام بوده و صرفا در اثر مراودت با ايرانيان، پارسيان و زرتشتيان وارد زبان و فرهنگ تركى و آزربايجاني شده اند.
زن ترك و حركت فمينيسم در ايران
همانگونه كه امروز هم در ميان طوائف ترك ايراني ديده ميشود، در فرهنگ سنتي و ملي تركي"چادر" و مقنعه و.... وجود ندارد. اين نوع پوشش در ميان برخي از زنان ترك شهري كه تحت تاثير فرهنگ عمومي، سنتي و ديني فارسي بوده اند (به استثناي اجبار دولتي دوران حكومت جمهوري اسلامي) رايج شده است. اساسا نبود كلمه اي تركي در اين زبان براي "چادر" نيز مويد اين واقعيت است.
در تاريخ معاصر ايران هر چند نه چندان صائب، و بيشتر از سوي روشنفكران قوم فارس، رسم است كه از بانوي ترك آزربايجاني، زرين تاج فاطمه قره العين به عنوان پيشتاز حركت فمينيسم ياد شود. وي كه محتملا بر مذهب بابي و بيشك منسوب به جريان شيخيه آزربايجان بوده است، از نخستين زنان ترك شهري با تربيت ديني-فارسي است كه بدون چادر و پوشش اسلامي اورتودوكس در مجامع و مباحثات ديني شركت نموده است. اين شاعر، عالم و انقلابي ترك آزربايجاني نخستين شورش دمكراتيك مردمي بر عليه مونارشيسم و فاناتيسم مذهبي در قرون معاصر را در شهر زنجان آزربايجان رهبري نموده است.
در دوره حاكميت ديكتاتوري نژادپرست پهلوي نيز نخستين بانوان منسوب به دربار اين خاندان مانند تاج الملوك آيريملو مادر محمدرضا پهلوي، كه بدون چادر در اجتماع ظاهر شده اند، از تركان آزربايجان - اورميه و اصلا از تركهاي آزربايجان شمالي بوده اند.
آزربايجانيان و حق راي زنان ترك
در تاريخ ايران حق دادن راي براي زنان، انتخاب كردن و انتخاب شدن براي نخستين بار در دوره حكومت ملي آزربايجان (جمهوري آزربايجان جنوبي) به سال ١٣٢٥ و در سطح آزربايجان شناخته و اجرا شده است.
در مقياس كل ايران براي نخستين بار در سال ١٣٣٢ در دوره حكومت دكتر محمد مصدق، سياستمدار و دولتمرد ترك آزربايجاني از خاندان قاجاري (اصلا از تركهاي تركيه مركزي و جنوبي)، در طي رفراندمي زنان توانسته اند در صندوقهاي راي حضور يافته و در انتخابات شركت نمايند.
در دنياي اسلام نيز نخستين دولتي كه حق دادن راي، انتخاب كردن و انتخاب شدن برابر با مردان را براي زنان بدون محدوديت و شرط و شروط پذيرفته است، جمهوري آزربايجان (شمالي) در سال ١٩٢١ (١٣٠٠ شمسي) است.
قادينلارين كيشيله رله بيرليكده اوي وئرمه حاققينا يييه له ندييي اؤلكه له رين ايلايگون (تاريخي) چاغين سيراسي (كرونولوژي) اوزه رينه گؤسته ريچيسي
نمودار زماني اعطاي حق برابر راي دادن به زنان در كشورهاي مختلف
زنان در آزربايجان شمالي (جمهوري آزربايجان) در سال ١٩٢١ (همزمان با سوئد و بلژيك)، در تركيه به سالهاي ١٩٣٤-١٩٣٠ (همزمان با اسپانيا و پرتقال)، در آزربايجان جنوبي (حكومت ملي آزربايجان) به سال ١٩٤٥ (همزمان با ايتاليا و ژاپن) و در ايران به سال ١٩٦٣ (همزمان با مراكش، كنگو و كنيا) حق راي برابر با مردان را بدست آورده اند. به عبارت ديگر زنان آزربايجان ايران حق راي مساوي با مردان را در سال ١٩٤٥ يعني ٢٤ سال پس از جمهوري آزربايجان، ١١ سال پس از تركيه و ١٩ سال پيش از ديگر زنان ايراني بدست آورده اند. البته در ايران برابري زنان و مردان در رابطه با انتخابات هنوز صوري است و زنان ايراني قانونا در بسياري از عرصه ها از حق انتخاب شدن محرومند.
در زير جدول كرونولوژيك اعطاي حق راي به زنان در كشورهاي مختلف داده شده است:
قرن هيجده
----------------
١٧٨٨- ايالات متحده آمريكا (حق انتخاب شدن)
قرن نوزده
----------------
١٨٩٣- يئني زئلاند (نيوزيلند) (حق راي دادن)
؟ - كانادا (حق راي دادن)*
نيمه اول قرن بيست
----------------
١٩٠٢- استراليا*
١٩٠٦- فنلاند
١٩٠٧- نروژ (حق انتخاب شدن)*
١٩١٣- نروژ**
١٩١٥- دانمارك، ايسلند
١٩١٧- كانادا (حق راي دادن)*، هلند (حق انتخاب شدن)
١٩١٨- اتريش (آووستوريا)، كانادا (حق راي دادن)*، استوني، گرجستان*، آلمان، ايرلند*، لاتويا، پولشا (لهستان)، روسيه، بريتانيا*، قيرقيزستان
١٩١٩- بئلا روس (روسيه سفيد)، لوكزامبورگ، هلند (حق راي دادن)، اوكراين، نيوزيلند (حق انتخاب شدن)، بلژيك (حق راي دادن)*، سوئد*
١٩٢٠- آلباني، كانادا (حق انتخاب شدن)*، جمهوري چك، اسلواكي، ايالات متحده آمريكا (حق راي دادن)
١٩٢١- ارمنستان، آزربايجان (شمالي)، ليتوانيا، سوئد**، بلژيك (حق انتخاب شدن)*، گرجستان**
١٩٢٤- قزاقستان*، مغولستان، تاجكيستان، سانتا لوچيا
١٩٢٧- تركمنستان
١٩٢٨- بريتانيا**، ايرلند**
١٩٢٩- اكوادور*، روماني*
١٩٣٠- آفريقاي جنوبي (سفيدها)، تركيه (حق راي دادن)
١٩٣١- اسپانيا، سريلانكا، شيلي*، پرتقال*
١٩٣٢- مالديو، تايلند، اروگوئه
١٩٣٤- برزيل، كوبا، پرتقال*، تركيه (حق انتخاب شدن)
١٩٣٥- ميانمار (حق راي دادن)
١٩٣٧- فيليپين
١٩٣٨- بوليوي*، ازبكستان
١٩٣٩- السالوادور (حق راي دادن)
١٩٤١- پاناما*
١٩٤٢- جمهوري دومينيك
١٩٤٤- بلغارستان، فرانسه، جامائيكا
١٩٤٥- كروآسي، گويانا (حق انتخاب شدن)، ژاپن*، اندونزي، ايتاليا، سنگال، اسلووني، توگو، آزربايجان جنوبي (ايران)
١٩٤٦- كامرون، كره شمالي، جيبوتي (حق راي دادن)، گواتمالا، ليبري، ميانمار، (حق انتخاب شدن)، پاناما**، روماني**، يوگسلاوي، مقدونيه، ترينيداد و توباگو، ويتنام، ونزوئلا
١٩٤٧- آرژانتين، پاكستان ، ژاپن**، مالتا، مكزيك (حق راي دادن)، سنگاپور
١٩٤٨- بلژيك**، اسرائيل، لائوس، نيجريه، كره جنوبي، سيشل، سورينام
١٩٤٩- بوسني و هرزگوين، شيلي**، چين، كوستاريكا، سوريه (حق راي دادن)*
١٩٥٠- باربادوس، هائيتي، هندوستان، كانادا (حق راي دادن)**
نيمه دوم قرن بيست
----------------
١٩٥١- آنتيك و باربودا، گرانادا، نپال، سنت كيتس و نويس، سنت ونسان و گرنادين، دومينيكا
١٩٥٢- بوليوي**، جزاير ساحل عاج، يونان، لبنان
١٩٥٣- بوتان، گويانا (حق راي دادن)، مجارستان (حق راي دادن)، مكزيك (حق انتخاب شدن)، سوريه**
١٩٥٤- بليز، كلمبيا، گانا
١٩٥٥- كامبوج، اريتره (؟)، اتيوپي، پرو، نيكاراگوئه، هندوراس
١٩٥٦- بنين، جزاير كومور، مصر، گابن، مالي، موريتاني، سومالي
١٩٥٧- مالزي، زيمبابوه**
١٩٥٨- بوركينا فاسو، چاد، گينه، مجارستان (حق انتخاب شدن)، جمهوري خلق لائو، نيجريه (؟)
١٩٥٩- ماداگاسكار، تونس، تانزانيا، سان مارينو (حق راي دادن)
١٩٦٠- كانادا (حق انتخاب شدن)**، قبرس، گامبيا، تونگا
١٩٦١- بروندي، السالوادور (حق انتخاب شدن)، سيرالئون، موريتانيا، پاراگوئه، روآندا، باهاما*، مالاوي
١٩٦٢- الجزائر، موناكو، اوگاندا، زامبيا، استراليا**
١٩٦٣- كنگو، گينه اكوادر، ايران، مراكش، فيجي، پاپائو گينه نو (حق انتخاب شدن) (؟)، كنيا
١٩٦٤- باهاماس**، پاپائو گينه نو (حق راي دادن)، سودان، ليبي
١٩٦٥- افغانستان، بوتسوآنا، لسوتو
١٩٦٧- زئير، جمهوري خلق يمن، كنگو (حق راي دادن)، تووالو، كيريباتي، اكوادور**
١٩٦٨- سوازيلند، نائورو
١٩٦٩- ليبي
١٩٧٠- آندورا (حق راي دادن)، يمن (جمهوري عربي)، كنگو (حق انتخاب شدن)
١٩٧١- سوئيس (ايسوئچره)
١٩٧٢- بنگلادش
١٩٧٣- آندورا (حق انتخاب شدن)، بحرين (حق شناخته شد؟)، سان مارينو ( حق انتخاب شدن)
١٩٧٤- اردن، جزاير سليمان
١٩٧٥- آنگولا، موزامبيك، كيپ ورده، سائو توم و پرينسيپه، وانوآتو
١٩٧٦- پرتقال**
١٩٧٧- گينه بيسائو
١٩٧٨- مولداوي*، زيمبابوه (حق انتخاب شدن)
١٩٧٩- جزاير مارشال (؟)، ميكرونزيا، پالائو
١٩٨٠- عراق، وانوآتو**
١٩٨٤- ليختن اشتاين، آفريقاي جنوبي (رنگين پوستها و هنديان)
١٩٨٦- جمهوري آفريقاي مركزي، جيبوتي (انتخاب شدن)
١٩٨٩- ناميبيا
١٩٩٠- ساموآ
١٩٩٤- آفريقاي جنوبي (سياهان)، مولداوي*، قزاخستان
----------------
حق زنان براي دادن راي و همچنين انتخاب شدن در كويت و امارات متحده عربي هنوز شناخته نشده است.
* - حق منوط به شرايط و تحت محدوديتهايي داده شده است.
** - شرايط و محدوديتها لغو شده است.
منابع:
IPU Study No. 28, 1997, Men and Women in Politics: Democracy Still in the Making
نشريه ٢١ آذر شماره ٦، بر اساس مركز آماري سازمان ملل متحد-ژنو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر