۱۳۸۸ اسفند ۱۲, چهارشنبه

مروری بر زندگی حکیم فارابی و حکیم نظامی گنجوی

در سده های گذشته زبان ترکی، زبان سلطنتی و نظامی کشور بود. تمامی درباریان اعم از ترک و غیر ترک به این زبان تسلط داشتند و بسیاری از مکاتبات و قراردادهای سیاسی با دیگر کشورها به این زبان نوشته می شد.

چندی پیش رئیس فرهنگستان هنر قزاقستان که برای امضای قراردادی با فرهنگستان هنر ایران به تهران آمده بود، ابونصر فارابی فیلسوف بزرگ شرق را یک شخصیت قزاقستانی معرفی نمود و او را مورد تجلیل قرار داد. این اظهارات سبب شد تا برخی از نویسندگان ایرانی طی مصاحبه ها و نوشته هایی به اعتراض پرداخته و سخنان رئیس فرهنگستان هنر قزاقستان را نادرست و دور از واقعیت تلقی نمایند.

پیش از این نیز مشابه چنین اعتراضاتی در مورد بسیاری از شخصیت های جهانی مانند حکیم نظامی گنجوی، مولانا، صائب تبریزی، قطران، خاقانی و غیره نیز مطرح گردیده و بدون توجه به هویت قومی و زبانی مفاخر علمی و ادبی و تنها با تکیه بر زبان نوشتاری مورد استفاده آن دوران اظهارنظرهای غیر علمی ارائه شده است.

در سده های گذشته هر یک از زبان های ترکی، فارسی و عربی به عنوان سه زبان اصلی ممالک شرقی دارای جایگاه و کاربرد خاصی بودند. . عربی، زبان علمی و عرفانی آن دوران بود. اغلب دانشمندان غیر عرب نیز مانند فارابی، ابو ریحان و ابن سینا اثار علمی خود را به این زبان به رشته تحریر درآوردند. فارسی نیز زبان شعر و ادبیات بود که باز بسیاری از شعرای غیر فارس مانند نظامی گنجوی، مولانا، خاقانی شیروانی و قطران تبریزی اغلب و یا بخشی از اشعار خود را به فارسی سرودند.

مشابه چنین اوضاعی در روسیه نیز تا قبل از قرن هجدهم وجود داشت و شعرای روس آثار خود را به زبان فرانسوی می سرودند. ولی تاکنون هیچ ادعایی در مورد فرانسوی الاصزبان ترکی، زبان سلطنتی و نظامی کشور بود. تمامی درباریان اعم از ترک و غیر ترک به این زبان تسلط داشتند و بسیاری از مکاتبات و قراردادهای سیاسی با دیگر کشورها به این زبان نوشته می شدل بودن شعرای روس مطرح نگردیده و یا مورد توجه قرار نگرفته است.

ما در این نوشتار کوتاه سعی خواهیم کرد بر اساس واقعیات تاریخی، منابع معتبر و آنچه که در آثار به یادگار مانده از این شخیت ها اشخاص اشاره شده، به بررسی کوتاه زندگی حکیم فارابی معروف به معلم ثانی و حکیم نظامی گنجوی بپردازیم.

حکیم ابوالنصر محمد بن طرخان بن اوزلغ الترکی فیلسوف، اندیشمند و موسیقی دان بزرگ در نیمه دوم قرن سوم هجری در سال 257 (870 میلادی) در روستای وسیج شهر ترک نشین فاراب در ماوراءالنهر متولد شد. پدرش محمد فرمانده قلعه بود. فارابی تحصیلات ابتدایی را در ترکستان به پایان رساند. در جوانی برای ادامه تحصیل به بغداد، مرکز علم و هنر آن دوران مهاجرت کرد و در این مدت علاوه بر زبان ترکی که زبان مادری اش بود، زبانهای فارسی، عربی، لاتینی و یونانی قدیم را فراگرفت. نحو و ادبیات عربی را نزد ابوبکر نحوی، معروف به ابن سراج و علم طب را از یوحنا بن حیلان طبیب و منطق را در محضر مترجم و شارح بزرگ منطق، ابوبشر متان بن یونس فرا گرفت. فارابی در سال 330 هجری به دمشق عزیمت نمود و پس از چندی به سیف الدوله همدانی حاکم حلب پیوست و جلیس اهل ادب این دربار گشت. فارابی سفر کوتاهی نیز به مصر داشت و پس از آن در حلب اقامت گزید و تا پایان عمر در آنجا زندگی را به مطالعه و تحقیق سپری نمود. فارابی که زندگی بسیار ساده ای داشت سرانجام در رجب 339 هجری در سن هشتاد سالگی وفات یافت و پیکرش در دمشق دفن گردید.

گفته می شود، فارابی در طول مدت حیات خود، به ویژه در مصر همواره لباس مخصوص ترکان را بر تن داشته و بیشتر به ترکی تکلم می نمود. اولین منابعی که اطلاعاتی در مورد فارابی در آن یافت می شود، به 200-150 سال پس از حیات وی تعلق دارند. به گفته دانشمندان او از بزرگترين فلاسفه اسلامی است و در ميان آنان کسي به پايه و رتبه‌ي او در فنون نرسيده است. شيخ الرئيس ابوعلي سينا که خود از نوابغ شرق می باشد، به کتابهاي او استدلال نموده و از کلمات و گفتار او درتألیفات خود استفاده نموده و بهره‌مند شده است.

فارابي پيش از آن که خود را وقف تحصيل فلسفه کند در فاراب به کار قضاوت مي پرداخت. او در همان زادگاه خود به کسب دانش پرداخت ودر فراگرفتن زبانهاي ديگر قدرت عجيبي داشت. فارابی در زندگی روزمره اش بسیار وارسته و متین بوده و از هر لحظه زندگی برای تهذیب نفس خود می کوشید و در نهایت قناعت و سـادگی می زیست و رفاه و تنعم در زندگی دنیوی را هرگز دنبال نمی کرد. او در فلسفه، منطق، ریاضی ، شعر ، موسیقی (نظری و عملی) و طبابت تبحر داشت. برخی او را بزرگترین فیلسوف مسلمان و پایه گذار فلسفه اسلامی می دانـند. او که تمامی آثار ارسطو را مورد مطالعه و بررسی قرار داده بود، با عناوینی مانند "استاد ثانی"، "خواجه ثانی" و "معلم ثانی" شهرت یافت. بیش از یکصد اثر بزرگ و کوچک را به او نسبت داده اند که از مشهورترین این آثار می توان به احصاء العلوم ، آراء اهل مدینه الفاضله ، فصوص، ماهیت عقل و ... اشاره نمود.

همانطوری که از نامش نیز پیداست فارابی، فرزند شخصی بنام محمد بوده و جد او به طرخان و سپس به اوزلغ (اوزلوق) می رسد. طرخان یک عنوان ترکی است که در دوره های قدیم در میان ترکان بکار می رفت. کلمه اوزلغ از ریشه "اوز" به معنی مهارت و با پسوند "لغ" (لوق) که از پسوندهای بسیار رایج در زبان ترکیست، ساخته شده و به معنی مرد با مهارت آمده است. کلمه "اوز" امروزه نیز در لهجه های مختلف ترکی کاربرد داشته و در ترکی ترکیه ای نیز در واژه هایی مانند "اوزمان" به معنی متخصص بکار می رود. استفاده از کلمه "الترکی" در آخر نام فارابی از سوی مورخین نیز بدین جهت است که فارابی در منابع تاریخی نیز همواره به عنوان یک فیلسوف و اندیشمند ترک شناخته شده و موسیقی ترکی و ایرانی نیز مدیون خدمات علمی و هنری او می باشد.

بسیاری از منابع از جمله "وفیات الاعیان" اثر ابوالعباس شمس الدین احمد بن محمد بن ابوبکر خلّکان بر ترک بودن فارابی تأکید کرده اند.

حکیم نظام الدین ابومحمد الیاس بن یوسف بن زکی بن موید نظامی گنجوی بزرگترین داستانسرا و به قول مرحوم محمدعلی تربیت "امام مثنوی گویان و پیشوای افسانه نویسان" آذربایجان در سال 535 هجری در شهر گنجه به دنیا آمد و تا آخر عمر خود به جز یکبار که احتمال می رود تا سی فرسنگی گنجه حدود شهر شکی امروزی در آذربایجان بوده، سفری نکرده است. نظامی در همان کودکی پدرش را که از اعیان اوغوز و از نزدیکان اتابکان بود از دست داد و همین امر موجب گوشه نشینی و ریاضت وی گشت. اما طولی نکشید که ذوق شاعری در وی بیدار شد و او را از این حالت به تدریج خارج نمود.

در جنگی که بین حکومت دربند و یکی از قبایل قبچاق روی داد، مظفر بن محمد دختری جوان از قبچاق را بنام "آپاق" و یا همان آفاق به معنی سپیدرو اسیر گرفت. وی که به زیبایی دختر ترک حیران شده بود، او را کنیز خود ساخت. اما آپاق که بطور کلی در شرایطی متفاوت و با روحی آزاد تربیت یافته بود، زیر بار دستورات و تهدیدهای حاکم نرفت. حاکم نیز که نتوانسته بود آپاق را به اطاعت خود درآورد، وی را به عنوان تحفه! نزد شاعر 30 ساله فرستاد. نظامی که رشادت دختر ترک را برای حفظ عصمت خود شنیده بود، وی را نه به عنوان کنیز، بلکه به عنوان همسر واقعی خود قبول نمود و اولین و آخرین نتیجه این ازدواج فرزندی بود محمد نام که نظامی بارها در اشعارش از وی یاد کرده است.

نظامی اگرچه بیشتر اشعار خود را به فارسی که زبان شعر رایج آن دوران بود، نوشته ولی کلمات، ضرب المثل ها و مفاهیم ترکی را با مهارت خاصی در اشعار خود بکار برده، ترکها را مورد ستایش قرار داده و بارها بر ترک بودن خود تأکید کرده است.

نظامی در اسکندرنامه قهرمان داستان خود اسکندر را "ترک رومی کلاه" می نامد. به عقیده نظامی ترک، مانند آفتابی است که از دریای چین طلوع کرده و کوهساران را روشن می سازد:

دگر روز کین ترک سلطان شکوه ز دریای چین کوهه برزد بکوه

زمانی که می خواهد بزرگترین پیغمبران، فرماندهان و امپراتوران را توصیف کند، صفت ترک را بکار می برد. او در خسرو و شیرین در ستایش پیغمبر اسلام چنین می گوید:

زهی ترکی که میر هفت خیل است ز ماهی تا به ماه او را طفیل است.

در قصیده "سلطان کعبه" نیز از حضرت محمد با تعبیر "ترک تازی اندام" نام می برد:

ترکی است تازی اندام وز بهر دلستانی بر عارض سپیدش خال سیه ز عنبر

یارب بود که گردد چشم دل نظامی از دیدن جمالش پیش از اجل منور

نظامی معتقد است که نظام سیاسی ترکان بر پایه عدل و برابری استوار است و اگر عدالت برقرار نگردد، گویی ترک بودن زیر سوال می رود. بطوری که در داستان معروف "پیر زن و سلطان سنجر" که با بیت

پیر زنی را ستمی درگرفت دست زد و دامن سنجر گرفت

آغاز می شود، می گوید:

دولت ترکان چو بلندی گرفت مملکت از داد پسندی گرفت

چونکه تو بیدادگری پروری ترک نه ای هندوی غارتگری

نظامی گنجوی در مقدمه لیلی و مجنون می نویسد که می خواستم لیلی و مجنون را به ترکی بنویسم. ولی پیامی از سوی آخستان شیروانشاه آمد و خواست تا این اثر را به فارسی و یا عربی بسرایم.

نظامی که خود و زبانش مورد اهانت و تمسخر قرار گرفته بود، از این درخواست حاکم سخت ناراحت و غمگین می شود و در برابر این سخن شاه خود را بی یار و همدم می یابد. ولی به خواهش پسرش محمد بار دیگر به دنبال یافتن گوهرهای گرانقیمت می رود و سرانجام این منظومه زیبا را می آفریند.

در داستان خسرو و شیرین نیز نظامی با گفتاری صریح به مقایسه کیخسرو و افراسیاب پرداخته و با افتخار می گوید:

گر او ماهست، ماهم آفتابیم گرو کیخسرو است، افراسیابیم

در یکی از داستانهای نظامی، اسکندر به همراه سپاه ترک با روسها می جنگد و آنها را شکست میدهد و می گوید:

ز کوه خزر تا به دریای چین همه ترک بر ترک بینم زمین

در آثار نظامی کلمات ترکی بسیار زیادی مانند آلاچیق، آماج، بیرق، سنجاق به معنی پرچم، تتق به معنی سایه بان، توتماج نوعی غذای ترکی، چالش به معنی حمله، بزک به معنی زینت، قلاوز به معنی راهنما، طغان به معنی باز و مرغ شکاری، قارینجا مورچه، اوزان خنیاگر، گردک حجله داماد و صدها واژه دیگر بکار برده شده است.

محمدرضا هیئت


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر